جوجوهای ناز ما

...

  وقتـــی برای داشتنــت با همـــه ی دنیا جنگـیــدم ؛ به هــم رسیــــدن، نمـــازٍ شکــــــر هم دارد... ...
29 مرداد 1391

قول بده

قول بده دیگه تنهام نزاری قول بده همیشه پیشم میمونی قول بده تا ابد همدیگرو دوست داشته باشیم   ...
25 مرداد 1391

بدون عنوان

ایران در سوگ آذربایجان   همه با هم مصیبت عظیم آذربایجان را به سوگ می نشینیم       خانه ام آتش گرفتست ، آتشی جانسوز……. هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را تارشان با پود…….. من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود…………. وز میان خنده هایم تلخ ، و خروش گریه ام ناشاد از درون خسته ی سوزان می کنم فریاد ای فریاد ، ای فریاد ، ای فریاد………. وای بر من  ، وای بر من…… خانه ام آتش گرفتست آتشی بی رنگ همچنان می سوزد این آتش نقش هایی را که من بستم به خون دل… بر سر و چشمِ در و دیوار…… در شب...
24 مرداد 1391

درد و دل

سلام دلم خیلی گرفته.صبح که بیدار شدم 1اس از صاحب قلبم اومد کلی ناراحت شدم.بغض کردم از صبح.بعد کلاس داشتم با خالم رفتیم کانون زبان کلاسامون که تموم شد رفتیم میخواستم شلوار بخرم متاسفانه سوراخ بود.دو تا جوراب و دو تا گیره و دو تا کلیپس واسه خودم و خواهرم و خودم و مامانم گرفتم.اومدم خونه خاله ام دختر1خاله دیگه ام میگه ما هرجا میریم برای تو و خواهرت سوغاتی میگیریم.منظورش این بود تو برای خواهرام چیزی نگرفتی. کلا نمیخواستم برای کسی سوغات بگیرم.ولی بهش گفتم هستی جان ما اینقدر سوغاتی گیره و جوراب گرفتیم خسته شدیم.می خوام1چیز دیگه بگیرم.الان میگه اگه بخری ناراحت میشم.چون من گفتم میخوای بگیری.چند لحظه چیشم عذر خواهی کرد که تند برخورد کرده.ای خدا ع...
24 مرداد 1391

درود

سلام مهربونا.فردا دارم میرم قم.و یه روز هم اصفهان(احتمالا عید فطر).خدا کنه بتونم بابای جوجوها رو ببینم.... ...
21 مرداد 1391

بدون عنوان

قورت میدهم همه دلتنگیم را و تلخ نوشته هایم را سر میکشم . انکار نمیکنم لج کرده ام که برایت بنویسم گریه کنم عاشقت بمانم و دوستت داشته باشم
19 مرداد 1391

التماس دعا

آیا سحری به رنگ خون دیدی تو محراب و تو منبری چنین دیدی تو خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو آن زاده کعبه و امین حرمین افتاده میان خاک و خون دیدی تو آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد چون شیر بغرید چنین دیدی تو ایا تو درون ظلمت شام سیاه نان اور کودک یتیم دیدی تو آیا دل پرز خون و گریان چشمی از جور زمانه و زمان دیدی تو او زخم تن و زبان که در طول زمان با جان به خرید و دم نزد دیدی تو آیا زمیان مردم کوفه و شام مظلوم تر از  علی  کسی دیدی تو ...
17 مرداد 1391

بدون عنوان

سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند ! سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد ! . . . سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد ! سلام بر تو ،  امامتِ فردای پس از علی ! سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی ! سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست . . . . نیمه ماه است؛ ماهی که درهای رحمت بر روی جهانیان گشوده شده است. خدایا! به «کریم اهل بیت» سوگند، سایه کرامت خویش را از ما در...
14 مرداد 1391